محل تبلیغات شما

یوقتا با خودم فکر میکنم دلیل این پافشاریم واسه موندن چیه؟!

چرا حالا که اون نیست منم بیخیال نمیشم؟!چرا با وجود اینکه میدونم دوست داشتن اون با دوست داشتن من زمین تا آسمون فرق داره تصمیم نمیگیرم واسه خودم تمومش کنم؟!اول و آخر که تموم میشه پس این همه تلاش من واسه چیه؟!

بعدش به این نتیجه میرسم که چون اون دوست داشتن منو باور نداره دلم نمیاد این همه عشق و علاقه ی صادقانه بدون دیده شدن کنار گذاشته بشه!

ولی مگه میشه ندید؟!اون متوجه عوض شدن حال من شد!خودش دید من دیگه اون دخترِ اول رابطه نیستم!

دید که چقدر بخاطر اذیت شدن خرد و خموده شدم!

دید که چقدرررر همه جوره با دلش راه اومدم!!!

مگه چیزی غیر از عشق اینقدر آدمو رامِ یه نفر میکنه؟!اونم دختری مثل منو!!!

چیزی وجود داره که ارزش این همه عذاب کشیدن و خرد شدنو داشته باشه غیر از؟!

اون همه ی اینارو میدونه خودشو زده به اون راه!!

چقدررر احساس بی پناهی میکنم!!

چقدر احساس تنهایی میکنم!!!حس میکنم برای همیشه دیگه حوصله ی هیچ آدمی رو تو زندگیم نداشته باشم!!!

قرار نبود اینجوری شه!!

خودش که نمیدانست!

قرار نبود اینجوری بشه

دوباره هجوم یک حال خراب

اون ,میکنم ,شدن ,دید ,دوست ,ی ,این همه ,دوست داشتن ,غیر از ,قرار نبود ,دید که

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها